سخنان روزهای اخیر یکی از ائمه جمعه ، جنبه های مختلفی از موسیقی و بطور کلی هنر را نشانه رفته است. با بیانی احترام آمیز چند خطی در این باره نوشته ایم و به برخی از سخنان ایشان چند خطی پاسخ داده ایم.
این در حالی است که می دانیم عرصه موسیقی و هنر ناب ایرانی و اصیلش نزد ایرانیان حفظ می شود و با چنین سخنانی به عقیده حقیر نه از بین می رود و نه کم رنگ می شود.
مگر جوان را باید با تار و تنبور جذب کنیم؟ کجای قیام مردمی و فجر انقلاب در سال 1357 با مطرب و تار و تنبور و جریان هنر رابطه داشت که شما جشنوارههای هنری را هر ساله آن تکرار میکنید
ضمن ارادت به محضر بیان کننده مطالب خواستم موردی را از شما سوال کنم. اگر « ایران ای سرای امید ... » نبود ، اگر « شهید ... شهید ... شهید » نبود ، اگر « ایرانی ... » نبود و اگر ... فکر نمی کنید موسیقی به کل از بین می رفت. آیا شما فکر نمی کنید که همین موسیقی فاخر بود که اگر نگوییم علت اصلی برای مبارزات بود اما دلیل شور در مردم بود. اگر آن زمان کمی به شعارهای انقلابی توجه کنیم می توانیم دریابیم که همه آنها خاصیت موسیقایی دارند ؛ خاصیت ریتمیک دارند و ...
کلا به عقیده شما چه مشکلی دارد که از میلیاردها دلاری که از سرمایه ملی بدست می آید گوشه ای ناچیز به عبارت قطره از دریا را به فرهنگ و جشنواره های هنری اختصاص بدهیم. مگر اشکالی دارد که بدین وسیله هنر ترویج دهیم.
مگر جوان را باید با تار و تنبور جذب کنیم؟
موضوع دیگری که به ذهن حقیر می رسد تا عرض کنم آن است که مگر باید جوانان را با موسیقی رپ و اشعار مبتذل و ... جذب کنیم. آیا شما یکبار هم که شده به صدای روح انگیز تنبور گوش داده اید؟ یا حتی به خروش تار ... که چه غوغایی می کند؟
«این چه فجری بود؟ مردم روز 17 شهریور در میدان ژاله (شهداء) زیر باران آتش تار میزدند؟ دایره میزدند؟ مطربان و لوتیان پیشاپیش جمعیت بودند؟ والله علما علمدار بودند، "الله اکبر" و "لااله الا الله" میگفتند، این مساله از روز اول به عنوان ضد ارزش در انقلاب بودهاست؛ همین را وسیلهای کردهاید برای جذب جوان به انقلابی که اساس حرکتش بر ضد این ارزش بودهاست».
به عقیده حقیر همین تفکر مطربی و لوتی برای موسیقی ، موسیقی اصیل ایرانی را سالیان سال عقب انداخت. آیا شما ساز تار را وسیله ابراز شهوتهای حیوانی یا وسیله مطربی می دانید ... ؟؟!!
«ما در انقلاب با چه کسانی جنگیدیم و مقابله کردیم؟ جز با یک مشت شهوتران، عیاش، خوشگذران، دزد، دغل، کابارهنشین، عرقخور و رقاص و نوازندگان و خوانندگان که عرصه این چپاول را فراهم کردهبودند و خدا ما را پیروز کرد؛ حالا دقیقا انقلاب را به جوان با همان ابزاری که برای آن جنگیدیم، معرفی میکنیم».
شما می توانید در دیار باقی پاسخگوی این شستن گناه ها باشید؟ چرا موسیقی را وسیله شهوت می پندارید؟ چرا موسیقیدانان را عیاش و خوشگذران فرض کرده اید. البته این موضوع در اینجا پیش می آید که شاید شما منظورتان موسیقیدان نباشد. اگر هم اینطور فرض کنیم کسی که تار می زند ، یا ساز دیگری می زند هنرمند است. چرا گناهان یک هنرمند را می شویید یا وی را با یک دزد برابر می دانید ؟؟!!
وی با بیان این که ابزار جذب ما عوضی بود، ادامه داد: «باید بررسی کنیم مجموعه حرکتهایی که به عنوان جذب جوان از قبل فضای باز سیاسی لجنی که 8 سال درست شد تا قبل از فضای باز جهنمی که بسته شد، این ابزار جذب جوان چقدر جوان را به انقلاب جذب و چقدر جوان را به ماهیت انقلاب نزدیک کردهاست؟ از اکنون برنامهای طراحی کنید که ماهیت دینی، شرعی، اسلامی و پیغمبری(ص) و امیرالمومنینی (ع) و زهرایی (س) انقلاب را به جوانان بشناسانیم
چه گوییم دیگر ... ؟!
دولت و حمایت از موسیقی
اگر چه آمار روزآمدی از رفتارهای فرهنگی ایرانیان وجود ندارد که بتوان با تکیه برآن به شکل دقیق رفتارهای فرهنگی ایرانیان، به خصوص در حوزه موسیقی را تفسیر و تحلیل کرد( به جز آمار سال 79 13مجموعه طرح «رفتارهای فرهنگی ایرانیان»، منتشر شده از سوی وزارت ارشاد که متاسفانه در دولت جدید این طرح متوقف شد) ، اما برخی آمارهای جسته و گریخته که از سوی دست اندرکاران فرهنگی انتشار مییابد، و نیز مشاهدات روزمره ، نشان میدهد موسیقی در میان تمامی اقلام فرهنگی که در سبد هزینهای مردم قرار دارد، میزان تقاضا و مصرف بالایی داشته و با فاصلهای شگفت انگیز با سایر اقلام فرهنگی مثل خواندن کتاب، نقاشی، تئاتر، و حتی سینما در قله مصرف قرار دارد.
اینکه استاندارد استفاده از موسیقی در شبکههای رادیویی و تلویزیونی در دنیا 85 درصد و در ایران 70 درصد، خود موید این ادعا است که موسیقی بیشترین تقاضا و مصرف را در میان اقلام فرهنگی دارد.
یک دلیل چنین رفتاری باز میگردد به ذات موسیقی که بی هیچ واسطهای در آدمی با هر زبان و بیانی نفوذ و رسوخ می کند و دیگری فطرت و طبیعت انسان که با موسیقی انس والفت افزونتر دارد و در نهایت ارزان بودن مصرف موسیقی(در مقایسه با هنرهای دیگری چون تئاتر و سینما و...) به صورت سی دی و آلبوم که همه اینها دست به دست هم میدهند تا موسیقی بر قله مصرف فرهنگی قرار بگیرد.
نحوه مواجهه دولت(در تمامی وجوه آن) با این بازار مصرف، یا منفعلانه است یا این که یه قدری مانع بر سر راه تولید گران این عرصه قرار میدهد که عطای این کار را به لقای آن ببخشند.
بخشی از سخنان آقای شجریان درباره ممانعت از برگزاری کنسرت در زادگاهش نمونهای عمومی و قاعده مند و البته شاخص از نحوه رفتار و اصولا حمایت از موسیقی در ایران است و نشان میدهد که دست اندرکاران فرهنگی و به خصوص موسیقایی هیچ نظریه فرهنگی دقیقی در این زمینه ندارند و فقر و تشتت نظری در این حیطه بیداد میکند و همین تشتت در نظر ،چنین برخوردهایی در سطوح عملی را سبب میشود:
«ما تقریبا فقط در اصفهان کنسرت داشتیم و چند سال پیش در شیراز. در سایر شهرستانها ما با مشکل مواجه هستیم. چون فضا در شهرستانها پیوسته در حال تغییر است یعنی با تغییر یک شهردار، استاندار، و یا امام جمعه همه سیاستها تغییر میکند. در چنین جوی نمیتواند کنسرت داد. ما با مشکلاتی از این قبیل روبرو هستیم وگرنه من ترجیح میدهم در داخل ایران برنامههای خود را اجرا کنم و مشکلات دوری از وطن و این سختی را دیگر نخواهم داشت. ولی مدیران دولتی و کسانی که در راس امور هستند مانع تراشی میکنند. برای مثال، من در شهر خود مشهد برای 30 سال است که نتوانستهام کنسرت بدهم. چون جوی بر این شهر حاکم است که گروهی که مخالف موسیقی هستند نمیگذارند کنسرتی برگزار شود.»(گفت و گو با سایت فارسی بی بی سی)
این موانع بر سر راه هنرمندی قرار می گیرد که در یک تعریف دقیق همان نوع موسیقیای را تولید می کند و رواج می دهد که تقریبا در مرافقت و همقرانی با تعریف دولت جمهوری اسلامی از موسیقی قرار دارد. همان موسیقی که از آن به عنوان «موسیقی فاخر»یاد می شود. اما همین هنرمندی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در مقدس ترین لحظات مذهبی( هنگام افطار) صدای وی را به عنوان سمبلی خاص از آواز مذهبی اشاعه می دهد و پخش میکند، در سوی دیگر با چنان موانعی روبرو شود که نتواند در شهرستان زادگاه خود هم کنسرتی را برگزار کند.
در چنین فضایی که هنرمندان موسیقی نه حمایت قانونی می شوند و نه تلاشی برای توجیه گروههای فشار یا نشان دادن اقتدار دولت در برابر آنها در شهرستانها صورت میگیرد، طبیعی است که تمامی این اشتیاق به سمت تهران سرریز شود.
اشتیاقی که شاید اگر حمایتهای منطقی و اصولی و همراه با ا قتدار از آن صورت میگرفت ، آن عدالت فرهنگی مورد انتظار و تمرکززدایی و کم کردن تصدی گری بخش دولتی هم رخ میداد.
سیدابوالحسن مختاباد
مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، از اواخر دهه پنجاه با هدف آموزش، احیا و رواج سنتهای موسیقی ایرانی بوسیله نورعلی خان برومند و داریوش صفوت، تاسیس و سپس با دعوت از اساتید بزرگ آن زمان تکمیل شد. نقش این مرکز، در پیشرفت موسیقی ملی، غیر قابل انکار است بطوریکه بسیاری از اساتید شاخص حال حاضر، پرورش یافته همین مرکز بودند. پرویز مشکاتیان یکی از همین اساتید است که فعالیتهای رسمی هنری خود را در زمینه سنتورنوازی، از همین مرکز آغاز کرد و توانست در آزمون باربد, مقام اول مشترک را در سنتورنوازی, به همراه پشنگ کامکار بدست آورد. وی بعدها به همکاری با گروهی پرداخت که متشکل بود از: پریسا (آواز)، حسین علیزاده (تار)، محمدعلی کیانی نژاد (نی)، داوود گنجه ای (کمانچه) و محمود فرهمند (تمبک). به قسمتی از اجرای این گروه توجه کنید. وی در کنار آن به اجرای برنامه های تکنوازی و دونوازی نیز پرداخت که بدین وسیله سنتورنوازی خود را به اهل هنر معرفی کرد. استقبال مردم از سبک جدید سنتورنوازی وی بسیار خوب بود. چهارمضرابهای زیبای وی که سرشار از ملودیهای دلربا، درابهای زیبا و سرعت بالای مضرابهایش بود، همگان را حیرت زده می کرد.سرعت مضرابهای وی تا حدی زیاد است که در بعضی چهارمضرابهایش، شنونده احساس می کند که حتی دو سنتور با هم در حال نواختن هستند!این سرعت وی در نوازندگی پیوسته توأم با دقت بوده است به طوریکه تمامی نت ها, شفاف و شسته رفته اجرا می شوند و این خود درس مهمی برای سنتورنوازان است. چهارمضراب مخالف سه گاه: سنتور پرویز مشکاتیان، تمبک ناصر فرهنگفر ریتم در اکثر آثارش، دائما در حال تغییر است و این امر باعث شده که شنونده هیچگاه نتواند ادامه قطعه را حدس بزند. از دیگر ویژگیهای آثارش می توان به استفاده از ملودیهای طرب انگیز، اشاره کرد که ساخته های وی را از آهنگسازان دیگر متمایز می کند. این ویژگیها را می توان در قطعاتی چون: بیداد ، داد و بیداد، سماع آوا، پگاه، دل انگیزان, طلوع، پیروزی، رزم مشترک و... به وضوح مشاهده کرد. وی توانسته منظور و احساس خود را در تمامی این آثارش, به خوبی به شنونده انتقال دهد که این خود نشان از آشنایی کامل وی بر موسیقی ایرانی است. قطعه "دل انگیزان": سنتور پرویز مشکاتیان، تمبک محمود فرهمند وی بعدها با همکاری حسین علیزاده، گروه عارف را تشکیل داد و بعد از انقلاب نیز، همکاری پیوسته خود را با محمدرضا شجریان در آلبومهایی چون: دود عود، دستان، آستان جانان، نوا مرکب خوانی، بیداد، قاصدک و... آغاز کرد که هر کدام از آنها، نمونه های بارزی از خلاقیت و هنر وی در زمینه آهنگسازی و بخصوص تصنیف سازی، هستند. البته متاسفانه, وی بعدها به دلایلی همکاری هنری خود را با شجریان, قطع می کند. تصنیف "شیدایی": آواز محمدرضا شجریان، سنتور پرویز مشکاتیان، تمبک ناصر فرهنگفر وی علاوه بر آهنگسازی، در تنظیم قطعات نیز تبحر خاصی دارد و این امر ناشی از اطلاعات کامل وی از دیگر سازهای ایرانی است. به طور مثال می توان به تنظیم قطعه «چکاد» اشاره کرد که نمونه بهترین تنظیمهای وی به شمار می آید. مشکاتیان بارها و بارها در خارج از کشور، به اجرای برنامه پرداخت که در بهترین آنها می توان به کنسرت فستیوال مولانا در ایتالیا در سال 1993 میلادی (1372خورشیدی)، اشاره کرد که در آنجا علاوه بر سنتورنوازی, به نوازندگی سه تار پرداخت و بدین وسیله مهارت خود را در نوازندگی این ساز نیز نشان داد. تکنوازی سه تار از پرویز مشکاتیان از دیگر آثار وی می توان به: لاله بهار(شهرام ناظری)، مقام صبر (علیرضا افتخاری)، صبح مشتاقان (علی جهاندار)، کنسرت همایون (حمیدرضا نوربخش)، کنج صبوری (علی رستمیان)، افشاری مرکب، مژده بهار، افق مهر، کنسرت راست پنجگاه و وطن من (ایرج بسطامی)، اشاره کرد. نکته بسیار جالبی که در تمامی تصانیف وی دیده می شود، انتخاب شعر مناسب با دستگاه مورد نظر است. پرویز مشکاتیان وی به مرکب نوازی (مدولاسیون)، که یک اصل مهم و فنی در موسیقی است، بسیار بها می داد و به پشتوانه خلاقیتی که داشت، توانست برنامه های ترکیبی بسیار زیبایی خلق کرده و با گروه خود اجرا کند. گروه عارف، از زمان شکل گیری خود، بارها و بارها دستخوش تغییرات شد به گونه ای که هیچگاه اعضای گروه آن ثابت نماندند و می شود گفت که عضو همیشه ثابت آن، خود پرویز مشکاتیان بود. مشکاتیان پس از سالها دوری از عرصه موسیقی، در زمستان 1383، دوباره با گروه خود به روی صحنه رفت و با همکاری شهرام ناظری، کنسرتی در سالن وزارت کشور، اجرا کرد. سنتورنوازی وی در این برنامه، بدین گونه بود که هنوز چابکی و آمادگی گذشته خود را داشت. استاد مشکاتیان با چاپ نت قطعات و پارتیتورهای آهنگهایش، پس از سالها انتظار دوست داران آثارش موافقت کرد و این قطعات توسط آقای علیرضا جواهری (از شاگردان ایشان)،نت نگاری شده و تا اکنون نیز بسیاری از آثار وی را از جمله پیش درآمدها، چهارمضرابها و تصانیف، به چاپ رسانیده است. وقتی یک نوازنده نگاهی به این آثار می اندازد، متوجه می شود که چقدر نواختن قطعات مشکاتیان دشوار و پر از موردهای تکنیکی است. نوازندگی آثار او سالها ممارست و کوشش میطلبد. . قطعاتی پر از دراب، تکیه، پاساژ و اتودهای مضرابی مشکل. یک ویژگی شاخص قطعات وی، تکرار زیاد یک یا چند میزان (بصورت ترجیع بند یا گاهی پایه مضرابی) است که شاید در وهله اول ناخوشایند جلوه کند، ولی وقتی در قطعه اجرا شود، زیبایی آن نمایان می شود. از دیگر ابداعات آهنگسازی وی، می توان به خفه کردن صدا در یک آن و ادامه دادن آن با جفت مضرابهایی که صدای آن کم کم افزایش می یابد، اشاره کرد که به نوبه خود باعث زیبایی قطعه می شود. در پارتیتورهای مشکاتیان میبینیم که حتی برای دف و تمبک نیز در قطعه گروهی، تنظیم خاصی نوشته شده؛ به صورتی که جاهایی از قطعه که به دف یا تمبک احتیاج نبود، از آنها استفاده نمی کرد و در مقابل، هنگام نیاز به خوبی از آن بهره می برد. بدون تردید سبک سنتورنوازی پرویز مشکاتیان، یکی از زیباترین و پرطرفدارترین سبکهای زمان ماست. پس عجیب نیست که هر سنتورنوازی از کوچک تا بزرگ، برای نشان دادن مهارت نوازندگی اش، قطعاتی از وی را اجرا کند. استاد مشکاتیان، از همه نظر (چه تولید موسیقی، چه پرورش شاگرد، دوستی مردم با موسیقی ایرانی و ارائه رپرتوار موسیقی فراوان بصورت نت و پارتیتور) حق بزرگی بر گردن موسیقی ایرانی دارد و جا دارد که به پاس فعالیتهای ارزشمند هنری اش، از وی تقدیر شایانی بعمل آید. |