سلام بحث امروز درمورد اینکه چرا موسیقی سنتی در کشور ما البته موسیقی سنتی ارزش ندارد؟چرا موسیقی سنتی در برنامه های صداسیما نقشی ندارد؟چرا مجوز برای اجرای کنسرت به گروههای موسیقی داده نمی شود ؟ مگر چه می شود که مهمان یکی از بر نامه های صداسیما یک نوازنده ی موسیقی باشد مگرچه می شود یک نوازنده ی سنتور مهمان باشد ودر مورد ساز سنتور توضیح دهد مگراین افراد برای فرهنگ وهنر این مملکت تلاش نکرده اند چرادر کشوری که مهد هنر است به افراد ی که برای فرهنگ وهنر این کشور تلاش کرده اند ارزش قائل نمی شوندوچرا مردم ما خود بیدار نمی شوند وخودرا ازاین ظلمی که به انها وارد میشود رها نمی کنند چرا مسئولان کشور به موسیقی ایران که شامل فرهنگ چند ساله ی ماست بی اهمیت هستن ورادیو وتلویزیون ما 24 ساعته درمورد فرهنگ کثیف عربها صحبت میکند واقعا برای مرد پاس متاسفم که در سرزمین کورش یک سری افراد عرب صفت حاکم هستند امید واریم یک روز کشور مارا مردان وزنان پارسی اداره کنندوبه فرهنگ پارسی اهمیت دهند
سخنان روزهای اخیر یکی از ائمه جمعه ، جنبه های مختلفی از موسیقی و بطور کلی هنر را نشانه رفته است. با بیانی احترام آمیز چند خطی در این باره نوشته ایم و به برخی از سخنان ایشان چند خطی پاسخ داده ایم.
این در حالی است که می دانیم عرصه موسیقی و هنر ناب ایرانی و اصیلش نزد ایرانیان حفظ می شود و با چنین سخنانی به عقیده حقیر نه از بین می رود و نه کم رنگ می شود.
مگر جوان را باید با تار و تنبور جذب کنیم؟ کجای قیام مردمی و فجر انقلاب در سال 1357 با مطرب و تار و تنبور و جریان هنر رابطه داشت که شما جشنوارههای هنری را هر ساله آن تکرار میکنید
ضمن ارادت به محضر بیان کننده مطالب خواستم موردی را از شما سوال کنم. اگر « ایران ای سرای امید ... » نبود ، اگر « شهید ... شهید ... شهید » نبود ، اگر « ایرانی ... » نبود و اگر ... فکر نمی کنید موسیقی به کل از بین می رفت. آیا شما فکر نمی کنید که همین موسیقی فاخر بود که اگر نگوییم علت اصلی برای مبارزات بود اما دلیل شور در مردم بود. اگر آن زمان کمی به شعارهای انقلابی توجه کنیم می توانیم دریابیم که همه آنها خاصیت موسیقایی دارند ؛ خاصیت ریتمیک دارند و ...
کلا به عقیده شما چه مشکلی دارد که از میلیاردها دلاری که از سرمایه ملی بدست می آید گوشه ای ناچیز به عبارت قطره از دریا را به فرهنگ و جشنواره های هنری اختصاص بدهیم. مگر اشکالی دارد که بدین وسیله هنر ترویج دهیم.
مگر جوان را باید با تار و تنبور جذب کنیم؟
موضوع دیگری که به ذهن حقیر می رسد تا عرض کنم آن است که مگر باید جوانان را با موسیقی رپ و اشعار مبتذل و ... جذب کنیم. آیا شما یکبار هم که شده به صدای روح انگیز تنبور گوش داده اید؟ یا حتی به خروش تار ... که چه غوغایی می کند؟
«این چه فجری بود؟ مردم روز 17 شهریور در میدان ژاله (شهداء) زیر باران آتش تار میزدند؟ دایره میزدند؟ مطربان و لوتیان پیشاپیش جمعیت بودند؟ والله علما علمدار بودند، "الله اکبر" و "لااله الا الله" میگفتند، این مساله از روز اول به عنوان ضد ارزش در انقلاب بودهاست؛ همین را وسیلهای کردهاید برای جذب جوان به انقلابی که اساس حرکتش بر ضد این ارزش بودهاست».
به عقیده حقیر همین تفکر مطربی و لوتی برای موسیقی ، موسیقی اصیل ایرانی را سالیان سال عقب انداخت. آیا شما ساز تار را وسیله ابراز شهوتهای حیوانی یا وسیله مطربی می دانید ... ؟؟!!
«ما در انقلاب با چه کسانی جنگیدیم و مقابله کردیم؟ جز با یک مشت شهوتران، عیاش، خوشگذران، دزد، دغل، کابارهنشین، عرقخور و رقاص و نوازندگان و خوانندگان که عرصه این چپاول را فراهم کردهبودند و خدا ما را پیروز کرد؛ حالا دقیقا انقلاب را به جوان با همان ابزاری که برای آن جنگیدیم، معرفی میکنیم».
شما می توانید در دیار باقی پاسخگوی این شستن گناه ها باشید؟ چرا موسیقی را وسیله شهوت می پندارید؟ چرا موسیقیدانان را عیاش و خوشگذران فرض کرده اید. البته این موضوع در اینجا پیش می آید که شاید شما منظورتان موسیقیدان نباشد. اگر هم اینطور فرض کنیم کسی که تار می زند ، یا ساز دیگری می زند هنرمند است. چرا گناهان یک هنرمند را می شویید یا وی را با یک دزد برابر می دانید ؟؟!!
وی با بیان این که ابزار جذب ما عوضی بود، ادامه داد: «باید بررسی کنیم مجموعه حرکتهایی که به عنوان جذب جوان از قبل فضای باز سیاسی لجنی که 8 سال درست شد تا قبل از فضای باز جهنمی که بسته شد، این ابزار جذب جوان چقدر جوان را به انقلاب جذب و چقدر جوان را به ماهیت انقلاب نزدیک کردهاست؟ از اکنون برنامهای طراحی کنید که ماهیت دینی، شرعی، اسلامی و پیغمبری(ص) و امیرالمومنینی (ع) و زهرایی (س) انقلاب را به جوانان بشناسانیم
چه گوییم دیگر ... ؟!
دولت و حمایت از موسیقی
اگر چه آمار روزآمدی از رفتارهای فرهنگی ایرانیان وجود ندارد که بتوان با تکیه برآن به شکل دقیق رفتارهای فرهنگی ایرانیان، به خصوص در حوزه موسیقی را تفسیر و تحلیل کرد( به جز آمار سال 79 13مجموعه طرح «رفتارهای فرهنگی ایرانیان»، منتشر شده از سوی وزارت ارشاد که متاسفانه در دولت جدید این طرح متوقف شد) ، اما برخی آمارهای جسته و گریخته که از سوی دست اندرکاران فرهنگی انتشار مییابد، و نیز مشاهدات روزمره ، نشان میدهد موسیقی در میان تمامی اقلام فرهنگی که در سبد هزینهای مردم قرار دارد، میزان تقاضا و مصرف بالایی داشته و با فاصلهای شگفت انگیز با سایر اقلام فرهنگی مثل خواندن کتاب، نقاشی، تئاتر، و حتی سینما در قله مصرف قرار دارد.
اینکه استاندارد استفاده از موسیقی در شبکههای رادیویی و تلویزیونی در دنیا 85 درصد و در ایران 70 درصد، خود موید این ادعا است که موسیقی بیشترین تقاضا و مصرف را در میان اقلام فرهنگی دارد.
یک دلیل چنین رفتاری باز میگردد به ذات موسیقی که بی هیچ واسطهای در آدمی با هر زبان و بیانی نفوذ و رسوخ می کند و دیگری فطرت و طبیعت انسان که با موسیقی انس والفت افزونتر دارد و در نهایت ارزان بودن مصرف موسیقی(در مقایسه با هنرهای دیگری چون تئاتر و سینما و...) به صورت سی دی و آلبوم که همه اینها دست به دست هم میدهند تا موسیقی بر قله مصرف فرهنگی قرار بگیرد.
نحوه مواجهه دولت(در تمامی وجوه آن) با این بازار مصرف، یا منفعلانه است یا این که یه قدری مانع بر سر راه تولید گران این عرصه قرار میدهد که عطای این کار را به لقای آن ببخشند.
بخشی از سخنان آقای شجریان درباره ممانعت از برگزاری کنسرت در زادگاهش نمونهای عمومی و قاعده مند و البته شاخص از نحوه رفتار و اصولا حمایت از موسیقی در ایران است و نشان میدهد که دست اندرکاران فرهنگی و به خصوص موسیقایی هیچ نظریه فرهنگی دقیقی در این زمینه ندارند و فقر و تشتت نظری در این حیطه بیداد میکند و همین تشتت در نظر ،چنین برخوردهایی در سطوح عملی را سبب میشود:
«ما تقریبا فقط در اصفهان کنسرت داشتیم و چند سال پیش در شیراز. در سایر شهرستانها ما با مشکل مواجه هستیم. چون فضا در شهرستانها پیوسته در حال تغییر است یعنی با تغییر یک شهردار، استاندار، و یا امام جمعه همه سیاستها تغییر میکند. در چنین جوی نمیتواند کنسرت داد. ما با مشکلاتی از این قبیل روبرو هستیم وگرنه من ترجیح میدهم در داخل ایران برنامههای خود را اجرا کنم و مشکلات دوری از وطن و این سختی را دیگر نخواهم داشت. ولی مدیران دولتی و کسانی که در راس امور هستند مانع تراشی میکنند. برای مثال، من در شهر خود مشهد برای 30 سال است که نتوانستهام کنسرت بدهم. چون جوی بر این شهر حاکم است که گروهی که مخالف موسیقی هستند نمیگذارند کنسرتی برگزار شود.»(گفت و گو با سایت فارسی بی بی سی)
این موانع بر سر راه هنرمندی قرار می گیرد که در یک تعریف دقیق همان نوع موسیقیای را تولید می کند و رواج می دهد که تقریبا در مرافقت و همقرانی با تعریف دولت جمهوری اسلامی از موسیقی قرار دارد. همان موسیقی که از آن به عنوان «موسیقی فاخر»یاد می شود. اما همین هنرمندی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در مقدس ترین لحظات مذهبی( هنگام افطار) صدای وی را به عنوان سمبلی خاص از آواز مذهبی اشاعه می دهد و پخش میکند، در سوی دیگر با چنان موانعی روبرو شود که نتواند در شهرستان زادگاه خود هم کنسرتی را برگزار کند.
در چنین فضایی که هنرمندان موسیقی نه حمایت قانونی می شوند و نه تلاشی برای توجیه گروههای فشار یا نشان دادن اقتدار دولت در برابر آنها در شهرستانها صورت میگیرد، طبیعی است که تمامی این اشتیاق به سمت تهران سرریز شود.
اشتیاقی که شاید اگر حمایتهای منطقی و اصولی و همراه با ا قتدار از آن صورت میگرفت ، آن عدالت فرهنگی مورد انتظار و تمرکززدایی و کم کردن تصدی گری بخش دولتی هم رخ میداد.
سیدابوالحسن مختاباد